روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۳۹۱
روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۶۴۰، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۸۱،pdfمطلب
طنز، پژوهش و اصفهان در گفت و گو با مهدی تمیزی
عمده ابیات حافظ طنزند
طنز تفنن نیست
برای صحبت با او بهانههای مختلفی میتوانید داشته باشید؛ مطبوعات، عکاسی، معماری، گرافیک و طنز. عکسهایش را میتوانید در وبسایتش (hooarthoo.com)، مجلات مختلف و چند مجموعه کارت پستالی که حوزه هنری استان اصفهان از کارهایش منتشر کرده، ببینید.
فعالیتهای اجرایی مطبوعاتی زیادی مخصوصاً مرتبط با معماری، داشته. نمایشگاههای گروهی و انفرادی در زمینه گرافیک و عکس و کاریکاتور، داوری جشنوارههای کاریکاتور و طراحی پوستر و جلد کتاب در رزومه کاریاش زیاد میبینید.
اما در گفت و گوی پیش رو به این مقولات نپرداختیم و به بهانه سومین شب طنز خنداخند، فقط از طنز صحبت کردیم؛ مقولهای که در کارنامه کاری مهدی تمیزی، ردپای پررنگی دارد.
این کار کردن در وادی طنز در اصفهان، از کجا و چه طور برایتان شروع شد؟
من یک دغدغهای داشتم و خیلی خوشبختم که تا درصدی به این رسیدم. اصفهان شهری است که مردمش ادعا دارند اهل طنز و حاضرجوابی و شوخیاند و اهالی فرهنگ و ادبش ادعا دارند که شهری است با فرهنگ و ادب طولانی و قدیمی و در حوزه ملی هم وقتی صحبت از اصفهان میشود، یک جریان شوخطبعانه و حاضرجوابی و طنز به ذهنها متبادر میشود. دغدغهام این بود که چرا در این شهر با این همه انجمن ادبی، هیچ وقت در هیچ تاریخی انجمنی صرفاً برای اهالی طنز وجود نداشته؟! همیشه کسانی که در حیطه طنز و هجو و هزل و فکاهه میخواستند اثری ارائه کنند، در مجامع ادبی دیگر از باب تفن آثارشان را ارائه میکردند. این همه تذکره شعرا در این شهر نوشته شده. مثلاً محمد نصرآبادی تذکره شعرا را از عهد صفوی نوشته و تا امروز هم تذکرههای زیادی از شعرای اصفهان داریم ولی حتی یکی از این ها صرفاً برای طنزپردازان نبوده است. البته بودهاند کسانی مثل مرحوم جمشیدی که کتاب ارزشمندی مثل شلوغ و پلوغ را صرفاً در طنز نوشتهاند. مرحوم جمالزاده هم در ابتدای این کتاب برایشان قلمی زدهاند. عدهی دیگری هم بودهاند اما میزانش رضایت بخش نیست. در همین دوره معاصر، همین شعرای ارزشمندی که در حلقه طنز نصف جهان حضور پیدا میکنند، اکثرشان در بازار کتاب شعر دارند اما یک بخش کوچکی از آن را از باب تفنن به طنز اختصاص دادهاند؛ مثلاً یک دهم، یک پنجاهم و یک صدم کتابشان را!
سال 83 در حوزه هنری به مدیر وقت، طرح تاسیس خانه کاریکاتور اصفهان را دادم. موافقت شد. در همان سال، دیدم حوزه هنری تهران دفتر طنز دارد و ما نداریم. بنابراین دفتر طنز حوزه هنری را تاسیس کردم اما رونقی نداشت. دو سال گذشت. در سال 85 سه، چهار دوست طنزپرداز داشتم که خیلی باهم عیاق بودیم؛ در حالی که یکی جای پدربزرگ من بود، دیگری جای پدر و سومی همسن. رفتم سراغ مرحوم رضا ارحام صدر با ایشان مشورت کردم. بعد با آقای محمود سلطانی که کار مطبوعاتی طنز زیاد کردهبودند و در گل آقا هم کار کردهبودند، صحبت کردم. از طریق پدرم که دوست آقای محمد نحوی بودند ایشان را دیدم و حرف زدیم. و با آقای مرحوم سید مهدی سجادی نائینی که با خیلی از طنزپردازها را میشناخت، مشورت کردم. این فکر به ذهنم رسید که طنزپردازهای اصفهان را دور هم جمع کنم. به همین خاطر در خرداد ماه 85 طرح حلقه طنز نصف جهان را به رئیس وقت حوزه هنری دادم و حلقه طنز اصفهان در محل خانه هنرمندان با دو سه نفر؛ سید محمد نحوی، محمود سلطانی و آقای شیخ بهایی تشکیل شد.
این جمع کردن طنزپردازها دور هم و برگزاری جلساتی که 6 سال است بیوقفه ادامه دارد، چه سختیهایی داشت؟
متاسفانه در اصفهان، جوانها و پیرها به راحتی سر یک میز نمینشینند. نظر همدیگر را قبول ندارند. تمام تلاشم این بود که در جلسات فضایی را حاکم کنم که به هر شرایطی که جوان و پیر وقتی سر یک میز مینشینند، با هم کنتاک پیدا نکنند. نزدیک به یک سال و نیم این حلقه با کمتر از 10 نفر چهارشنبه اول هر ماه برگزار شد و هیچ وقت تعطیل نشد. همیشه تلاش کردیم آدمهای جدید به حلقه اضافه شوند و از کنتاکتها دوری کنیم. امروز که داریم صحبت میکنیم، نزدیک به 70،80 نفر در هر حلقه حضور پیدا میکنند و جلسات همچنان چهارشنبه اول هر ماه بعد از ظهرها در خانه هنرمندان برگزار میشوند.
خیلی از کسانی که طنز را تفنن میدانستند، حتی فرهنگیان مسن ما، و از باب تفنن در مجامع ادبی اصفهان میخواندند، امروز برایشان مسجل شده که طنز برای خودش جایگاه دارد. انجمن و حلقه دارد و میتوانند بیایند آثارشان را صرفاً بخوانند. هیچ وقت هم البته اجازه داده نشد کسی بیاید اثر جدی بخواند.
ایده انتشار کتابهای نصفهان از کجا آمد؟
بعد از حلقه طنز به این فکر افتادم که کسانی که میآیند و میروند باید به طریقی کارهایشان مکتوب شود. اگر مکتوب نشود، باور نمیکنند که کار جدی است. به رئیس حوزه هنری آقای سید مهدی سیدیننیا پیشنهاد انتشار ماهنامهای به نام نصفهان را دادم و پذیرفته شد. جا دارد همینجا از ایشان به خاطر این که نهایت تلاشش را کرد که چوب لای چرخ واحد طنز نرود، ترکشهایی که از اطراف میآید به بدنه دفتر طنز اصابت نکند و جلوی ناملایمتیها ایستاده تا طنزپردازها بتوانند در این دریای شوخ طبعی و طنز شنا کنند، تشکر کنم.
5 شماره ماهنامه اصفهان منتشر شد. در 8 صفحه، تک رنگ، برگرفته از تعدادی کاریکاتور، البته کاریکاتورهای ژورنالیستی و بیشتر طنز. تا این که به دلایل مختلف ماهنامه از ادامه کار بازماند. سال 87، پیشنهاد کتاب نصفهان را دادم؛ تذکره یا فرهنگ طنزپردازان اصفهان که سالی یک یا دو بار منتشر شود. همه هم با نام نصفهان شمارهگذاری شوند و در آرشیو سندهای مکتوب ادب فارسی بماند. سال 87 نصفهان 1 منتشر شد در 78 صفحه. طنزپردازهای زیادی شرکت کردند. انتخاب کارها به صورتی بود که من تمام تلاشم را کردم که در تمام صنایع ادبی کار باشد. نظم، نثر. در نظم قصیده، غزل و... در نثر، داستان کوتاه، کاریکلماتور، حتی آگهی بازرگانی باشد. آخر آن کتاب هم از تعدادی از طنزپردازان معاصری که در بین ما نیستند، یاد کردیم. در راس آنها علامه جلالالدین اصفهانی، مکرم اصفهانی، خاکشیر اصفهانی، اکبر جمشیدی و... بودند. از این کتاب در اصفهان و تهران (دو شهری که توزیع شد) استقبال شد و یک سال بعد به چاپ دوم رسید.
همان سال 88 جلد دوم را آماده کردم به همین ترتیب اما این دفعه طنزپردازهای بیشتری بودند. سال 88 کتاب را به حوزه هنری تحویل دادم ولی متاسفانه 2 سال انتشار آن به دلیل شرایطی که به وجود آمد به تاخیر افتاد تا این که امسال به دست دفتر طنز حوزه هنری اصفهان و انتشارات سوره مهر تهران در 100 صفحه منتشر شد.
در کنار آثار چاپ شده در کتاب نصفهان2، بیوگرافی طنزپردازان هم هست؟
از هر نفر، یک اثر و بیوگرافی فقط در حد نام، محل تولد و سال تولد. بیشتر به طنز پرداختیم. چرا که من جدای از کتابهای نصفهان، نزدیک به 7، 8 سال است دارم مجموعهای را آماده میکنم که تقریباً الان به مرحله نهایی رسیده؛ فرهنگ دویست ساله طنزپردازان اصفهان که از 1210 هجری قمری آغاز میشود. یعنی آغاز سلطنت قاجاریه به مدت دویست سال. این فرهنگ در حقیقت یک تذکره است ولی اسم فارسی فرهنگ را برایش گذاشتهام. در این فرهنگ از هر طنزپرداز، یک قطعه عکس، بیوگرافی نسبتاً کامل و سه تا چهار اثر او هست. کتاب به مرحله پایانی رسیده و فقط منتظر یک ناشر خیلی خوب هستم که بتوانم منتشرش کنم. کسی که قدر این سالهای کار را بداند و قدر اثر را. چون این اولین فرهنگ طنزپردازان استان اصفهان خواهد شد. دوست ندارم در انبارها و با میزان تیراژ پایین منتشر شود. برای همین در دادنش به ناشر تعلل کردهام میخواهم با بهترین کیفیت، بهترین ناشر و بهترین عرضه به بازار بیاید.
یعنی تعداد طنزپردازهای اصفهان در طول تاریخ، این قدر قابل توجه بوده؟!
بله. من هم روز اول که شروع به کار کردم اصلاً فکر نمیکردم کار این قدر گسترده باشد. ولی اگر کتاب دربیاید میبینید که باورکردنی نیست که چه قدر ما طنزپرداز در این شهر داشتیم که یا عمدی کار طنز میکردند یعنی فقط کار طنز میکردند مثل آقا جمال خوانساری فقیه شیعی معروف عصر صفویه یا غیرجدی کار طنز میکردند مثل علامه جلالالدین همایی، یا خیلی از شعرای دیگر که در کنار آثار دیگرشان طنز هم میگفتند. یک مجموعه دیگر را در این حوزه آماده دارم به نام طنزپردازان اصفهان از قرن 4 تا پایان صفویه که از راغب اصفهانی در قرن 4 شروع میشود. با آن کتاب ارزشمند محاضرات که در قرن 10 هجری به دست محمد قزوینی با نام نوادر بازنویسی شد و امروزه هم با نام نوادر در دست مردم است؛ مجموعهای جدی و شوخی از واقعیتهای تاریخی ایران است. یعنی بخشهای طنزی که در کتاب نوادر آمده همه واقعیاند. در این مجموعه، به طنزپردازهای مختلفی پرداخته شده؛ از آقا جمال خوانساری که راس هرم طنزپردازان عصر صفوی بوده و کتاب کللثوم ننه را نوشته تا پایان دوره صفویه.
شما در این سالها خیلی در وادی طنز کار کردهاید. دوست دارم بپرسم اصلاً چرا به نظرتان این قدر طنز مهم است؟
ببینید، ما یک سری برخورد با ادبیات داریم که همه را متاسفانه به نام «طنز» میشناسیم در حالی که اینها عناوین مختلفی میتوانند داشته باشند؛ طنز، هجو، هزل، فکاهه، شوخی، جوک، لنترانی و هر کدام هم معنای خودشان را دارند. مثلاً مجله گلآقا، مجله فکاهه است یعنی برای عموم جامعه باب انتقاد را پیش میکشد ولی با شوخی و خنده. همین اتفاق اگر برای خواص باشد، در یک محافل بسیار خصوصی معضلات اجتماع را بگوییم، میشود؛ هزل که خاکشیر اصفهانی از مشروطه تا امروزه یکی از بزرگترین هزالهای این صد سال اخیر محسوب میشود. از طرفی میتواند در قالب خراب کردن و از بین بردن شخصیت یک نفر باشد. یک جور انتقاد مخرب که به هجو معروف است. اما میتواند بسیار نیشدار عمل کند که این را طنز میگوییم. طنز میتواند خندهدار نباشد. عمده ابیات حافظ طنزند. بیت معروفش «واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» یک طنز است.
منتهی طنز قرار نیست فقط بخنداند. طنز یک نوع جراحی است. مرحوم کیومرث صابری جمله معروفی دارد میگوید: طنز جراحی میکند. سلاخی نمیکند. خب جراحی مسلماً درد دارد اما بهبودی حاصل میشود. منتهی چرا این قدر طنز در همه جوامع دنیا احتیاج است به خاطر این که در یک جامعه که همه به صورت مدنی دور هم جمع میشوند تا زندگی کنند. یک سری نقصانهایی وجود خواهد داشت. این نقصانها یا از مردم ناشی میشود یا از مسئولان. عمدی یا سهوی. نشات گرفته از انبوه جمعیت یا کمبود جمعیت. کاری که طنز میکند این است که با زبان غیررسمی انتقادها را بیان میکند به صورتی که جراحی کند. دردی را عنوان میکند. از آن درد با شوخی و خنده یاد میکند در جهتی که این مسئله حل شود.
من معتقدم طنز حالتی دارد که نه سیخ میسوزد و نه کباب. به شرط این که سیخ و کباب تحمل این آتش و این اتفاق را داشته باشند. طنز، آتش گرم ولی لازم برای جامعه است. من همه ناراحتیام این است که مسئولین ما درجه تحملشان بسیار پایین است. وقتی طنزپرداز یا کاریکاتوریست، کاری را خلق میکند، آنها باید بدانند که هدفش خراب کردن جامعه نیست. او هم مثل خودشان مسئولیتی را احساس میکند. مسئولیت یک هنرمند یا طنزپرداز این است که جامعهاش را به سمت بهبود ببرد. منتهی وقتی مسئولین کار طنزپرداز یا کاریکاتوریست را غیرمسئولانه تصور کنند، با او برخورد میکنند. امیدوارم در کشورمان این اتفاق بیافتد که کسانی که دغدغه دارند مسایلشان را با بیان طنز بتوانند راحت بیان کنند.
بخش قابل توجهی از فعالیتهای شما در وادی طنز، به پژوهش تعلق دارد. این پژوهشها از کجا شروع شدند؟
من اول باید اعلام کنم که خودم را یک طنزپرداز صرف نمیدانم من یک کاریکاتوریست هستم. به واسطه این که پژوهش را خیلی دوست داشتم. رفتم سراغ پژوهش هنر. خودم کارم هنر بود و شروع کردم این کار را انجام دادم. استادی داشتم که هیچ وقت ندیدمشان، به نام علامه جلالالدین همایی، اما به واسطه آثارشان و روح بلندشان همیشه حق استادی به گردنم دارند. استاد دیگری هم داشتم به نام مرحوم سید مهدی سجادی نائینی، که استاد میراث فرهنگی بودند. من با این دو نفر کار پژوهش را شروع کردم. با آثار مرحوم همایی و با شخص مرحوم سجادی.
کار پژوهشم را هم با ثبت سنگ قبرهای شهر اصفهان شروع کردم. الان نزدیک به 14، 15 سال است که این کار را ادامه میدهم و مجموعه بسیار وسیعی از نقوش هنرمندانه بر سنگ قبرها دارم. هدفم نقوش و هنر حجاری سنگ قبر است. نه علم رجال. البته حواسم به آنها هم بوده. عشقم به ادبیات و عشقم به پژوهش باعث شد به سمت پژوهش تاریخی طنز روی بیاورم و حاصلش شده مجموعه طنزپردازان اصفهان از قرن 4 تا صفویه و فرهنگ 200 ساله طنز اصفهان از ابتدای قاجار تا امروز.
شما کتابهای کوچکی هم در این سالها منتشر کردید؛ کتابهایی که میشود اسمشان را گذاشت فستبوک!
بله. در حقیقت سعی کردم برای حدفاصل کتابخوان حرفهای و کتاب نخوان کتابی تولید کنم. تا کتاب نخوان را تشویق کند و کتاب خوان غیرحرفهای به کتابخوان حرفهای تبدیل شود. با این دغدغه دو جلد کتاب در بازار دادهام. بیشتر از این هم ناشر نداریم که آثار را چاپ کند. مثلاً من دیدم هیچ کس کشکول شیخ بهایی را دست نمیگیرد بخواند؛ هم سنگین است هم قطور و اگر اهل کتاب نباشید، وقتی ببینیدش، سریع فرار میکنید. برای اولین بار به این فکر افتادم که بیایم فقط طنزهای داخل کشکول را دربیاورم با توجه به این که کشکول در قرن 10 هجری توسط شیخ بهایی نوشته شده و بسیار معرب است. من اینها را بازنویسی کردم، ادبیاتش را به صورت امروزی درآوردم و به نام «طنز و شوخطبعی در کشکول شیخ بهایی» از طرف نشر شهر منتشر کردم. کتابی بسیار نازک و کوچک با متنهای کم برای کسانی که میخواهند فاصله بین کتاب نخواندن و کتابخوان غیرحرفهای شدن را طی کند.
بعد «راپورتهای غیرملوکانه» را نوشتم که نشر شهر چاپ کرد؛ طنزهای واقعی دوره قاجار. از این کتاب زیاد در بازار داریم ولی کار متفاوتی که من کردم این بود که حجم کتاب را کم کردم تصویرسازی کردم و متنها را بسیار کوتاه کردم. چون معتقدم برای کتاب خوان غیرحرفها،ی متن نباید از 10 خط تجاوز کند. ادبیاتش را هم البته تا حدودی تغییراتی دادهام. از کتابهای تاریخی دوره قاجار استفاده کردم مثل سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ، روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. از این دست کتابها باز هم دارم ولی دنبال ناشر خوب میگردم.
چند سال است که از اصفهان به تهران مهاجرت کردهاید، اما خانه کاریکاتور و دفتر طنز هنوز به کار خودش ادامه میدهد. فعالیتهایی را که در این سالها انجام شده چه طور میبینید؟
خیلی راضیام. معتقدم اولاً همت خود طنزپردازان در دفتر طنز و حلقه طنز نصف جهان و همت کاریکاتوریستها در خانه کاریکاتور اصفهان و بعد پافشاری مدیر فعلی، پیام پورفلاح که با وجود همه دغدغههای زندگیاش، ایستاده و این کار را انجام میدهد، رمز این ماندگاری است. از طرفی مدیر حوزه هنری آقای سید مهدی سیدیننیا و پرسنل حوزه هنری هم بسیار تلاش کردند تا دفتر طنز و خانه کاریکاتور بتواند کارش را ادامه دهد. و الان یکی از فعالترین بخشهای حوزه هنری اصفهان، خانه کاریکاتور و دفتر طنز حوزه هنری است.